خیلی مسخره اس که آدم قانونی که خودش گذاشته رو نقض کنه! نه؟ ولی عیب نداره اینم رو بقیه اش.
البته اشتباه نشه من هنوز انگلیسی کار میکنم ولی دیگه اینجا نمینویسم. چون کمکی نکرد نه به خودم و نه دیگران.بگذریم.
سال ۲۰۰۶ شروع شد.جاتون خالی!(نه خیلی) به اصرار من برای تماشای آتش بازی شب ژانویه رفتیم.غوغایی بود.شبیه چهار شنبه سوری خودمون اما وسیعتر.
ودیگه اینکه بیشتر مردم روی پل رودخونه وسط شهر جمع شده بودن و اینقدر فشفشه وترقه و... زده بودند که فضا پر از دود وبوی گوگرد بود.البته مسایل جانبی مثل وجود یک بطری دست هر کس و رفتارهای مختلف هم بود ما کمی تماشا کردیم واز اینکه آدمها متوجه رفتارشان نبودن کمی ترسیدیم و برگشتیم. ولی خودشان تا حدود ساعت ۲ صدایشان میاومد.
راستی آدما وقتی حواسشون به رفتارشان نیست ترسناک میشن! پس باید بیشتر حواسم رو جمع کنم.