-
عشق
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 14:54
بچه که بودم میشنیدم اسمش رو فقط با درود میگن. بزرگتر که شدم خوندم که او مظهر عشق و محبته. بزرگتر که شدم باورم شد که اگه او نبود عشق تجلی نمی کرد و دنیا بوجود نمیامد. حالا او شور دلمه .یادش که میافتم یه چیزی گلویم رو فشار میده. بخصوص توی این روزها که کسانی که نمیشناسنش باز هم به پیشونیش سنگ میزنن.فقط به دلیل اینکه من...
-
لبخند
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 14:46
سلام. امروز بهتری.نه؟ چند روز که کمی میخندی. خدا رو شکر. بهت گفتم عمر غم دراز نیست مثل شادی! خوبه . میبینم چند روزیه که دست به کتاب شدی.امیدوارم که نذاریشون زمین که بعدش هم هی دروغ سر هم کنی.چیه ؟ یعنی میخوای بگی وقتی میگی.... هییییی میخونم .دروغ نیست؟ به کی گفتی؟ به مامانت .خواهرت .دوستت . چه میدونم به خیلی ها. حالا...
-
غم
جمعه 7 بهمنماه سال 1384 15:19
باز هم......... میدونم .خیلی سخته وقتی شروع میکنی با تمام نیرو وانرژیت میری جلو اما یک کم که میگذره میبینی اونجور که فکر میکردی نیست! خیلی سخته وقتی میفهمی تویی که داری از خودت انرژی میزاری و او ...... خیلی سخته وقتی تو رفتارش میفهمی که بهت اعتماد نداره. خیلی سخته وقتی هر چی بپرسی جواب سر بالا بشنوی. خیلی سخته وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 16:54
سلام. چطوری؟این چه طرز جواب دادنه؟ ای یییییییییییییی ! آها دلخوری؟ بابت اونروز؟ خوب چه کار کنم دیدی که او اومد دیگه نمیشد حرف بزنیم.پوز خند میزنی!چی؟ فرقی بین من واو نیست!! نه اینو نگو. من من.. گوشتت رو بیار جلو ! باور کن .واقعا واقعا .............. . او دوستت داره .منو هم. قبول دارم من خیلی بد کردم حالا هم شرمنده ام...
-
باید زندگی کرد!!
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 17:42
باید زندگی کرد ! من اینطوری نبودم. ولی بی خیال گذشته. چرا اینطوری میخندی؟ کو اون خنده هایی که بهشون معروف بودی و به خاطرشون تذکر میشنیدی؟ این اواخر هر چی نگاه میکنم الکی میخندی!خوب چیه؟چرا گریه میکنی؟ چی؟ نمیشنوم! احساس تنهایی میکنی ولی تو که تنها نیستی او باهاته .تازه منم که هستم. چی؟حرفاتو نمی فهمیم؟ خوب یه جوری بگو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 دیماه سال 1384 14:56
آدم اینجا تنهاست ودر این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت باقیست.
-
باید امشب بروم
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 16:09
دلم گرفته دلم عجیب گرفته است. و هیچ چیز ..... نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمیرهاند. بعضی وقتا آدم دلش همچین میگیره که فکر میکنه دیگه باز نمیشه .هر چقر هم که اطراف رو نگاه میکنی کسی نیست باهاش حرف بزنی که حرفت و بفهمه.شما این وقتا چکار میکنین؟و من باید چکار کنم؟؟؟؟؟ حالا که اینجا تنهام.وقتی به یکی تلفن میزنم باید...
-
نقض قانون
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 14:01
خیلی مسخره اس که آدم قانونی که خودش گذاشته رو نقض کنه! نه؟ ولی عیب نداره اینم رو بقیه اش. البته اشتباه نشه من هنوز انگلیسی کار میکنم ولی دیگه اینجا نمینویسم. چون کمکی نکرد نه به خودم و نه دیگران.بگذریم. سال ۲۰۰۶ شروع شد.جاتون خالی!(نه خیلی) به اصرار من برای تماشای آتش بازی شب ژانویه رفتیم.غوغایی بود.شبیه چهار شنبه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 دیماه سال 1384 16:50
I am here again after about 1.5 month,in last days I was sad,something happend.... Anyway they change me .Now I'm so tired.I'm very alone.But i want to change my world ,How? I don't know.I think only God can help me to improve my life. The life goes very fast maybe become very late.Today I decide to make a diffrence...
-
پیام
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 17:57
Rich people ,have big libraries and poor people have big TVs
-
موقعیت
دوشنبه 23 آبانماه سال 1384 17:16
به نام خدا می خوام سری به حافظ بزنم نصیحتی کنمت بشنو وبهانه مگیر هرآنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمینگه عمر است مکرعالم پیر بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم اگر موافق تدبیر من شود تقدیر چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر I learned today,I shoulden write I...
-
Rules
سهشنبه 17 آبانماه سال 1384 17:39
In the name of God I'm very happy because i'm here again and that is a good sign.At first i wanted just by english but ican't because of lake of knowladge,this is nomber one,the second is,i'll write happends in my world ,outside of me or inside and the third one i' ll write about my learning.I can't remember more,if i...
-
Test
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 14:17
In the name of god This is my first letter ,I'm going to write letters to improve my english First,I wanted to mail this letters to one of my freinds,but i tought maybe she hasn't time to read them and send me mistakes,then,I decided to have a weblog ,maybe one person help me I know there are alot of mistakes in my...